بتهوون

لودویگ فان بتهوون (Ludwig van Beethoven) در۱۷ دسامبر 1770 متولد شد. وی موسیقی‌دان و آهنگساز اهل آلمان بود. لودویگ یکی از بزرگترین و با استعداد ترین نوازندگان قرن ۱۷ بود. که با نواختن قطعه هایی مانند: سمفونی شماره پنج به نوازنده ای افسانه ای تبدیل شد.

در این بخش از مشاهیر موسیقی، قصد داریم تا زندگی نوازنده افسانه ای بتهوون را مورد بررسی قرار دهیم. پس ما با در سایت آموزشگاه موسیقی خورشید همراه باشید تا بیشتر این مرد تاریخی را بشناسیم.

  • تولد و کودکی بتهوون
  • نوجوانی بتهوون
  • بتهوون در شهر وین
  • اوج شهرت بتهوون
  • تقسیم بندی زندگی هنری بتهوون
  • افسردگی و ناشنوایی بتهوون
  • مرگ بتهوون
  • برترین قطعات بتهوون

تولد و کودکی بتهوون

لودینگ فان بتهوون (Ludwig van Beethoven) در تاریخ ۱۷ دسامبر ۱۷۷۰ میلادی (۲۶ آذر ۱۱۴۹ شمسی) در شهر بن آلمان چشم به این دنیا گشود. وی در خانواده ای بسیار فقیر در زیر شیروانی به دنیا آمد و زندگی کرد.

کودکی او به علت مشکلات مالی بسیار سخت بود.

از همان دوران کودکی، زندگی بتهوون با اندوه و خشونت همراه بود و چنان نبود که مانند موتسارت از نوازش و مهر خانوادگی برخوردار باشد. ولی اکثر اعضای خانواده او آنها نوازنده بودند و در تعلیم وی نقش مهمی را ایفا کردند.

پدربزرگ لودویگ از نوازندگان مطرح کلیساها بود. وی در ابتدا اول با سرودن نوعی خاص از موسیقی کلیسایی نظر بزرگان شهر را جلب کرد. و بعد از چند سال کار و کسب تجربه تبدیل به یک خواننده مشهور در شهر بن شد.

پدر بتهوون قصد داشت از هوش و استعداد وی در موسیقی، بهرهٔ مادی ببرد و از چهارسالگی او را وادار می‌کرد تا پیانو بنوازد. یا او را در اتاقی حبس می‌کرد تا به صورت جان‌فرسایی ساز ویولن را تمرین کند. بتهوون تحت آموزش سخت و جدی پدرش بود در حدی که بعضی وقت ها وی به گریه کردن می افتاد. این شدت و فشار پدرش برای آموزش موسیقی به وی، تا مرز بیزاری بتهوون از هنر و موسیقی پیش رفت.

دلیل سخت گیری های پدر بتهوون آگاهی از استعداد درخشان وی بود. او دوست داشت تا استعداد پسرش را برای همه آشکار سازد و نوازنده ای بزرگ از فرزندش بسازد. در نتیجه این تمارین سخت، او اولین اجرای زنده خود را در سن ۶ سالگی اجرا کرد و در شهر به کودکی با استعداد شناخته شد.

آموزش پیانو در آموزشگاه موسیقی خورشید کرج

نوجوانی بتهوون

نوجوانی و جوانی وی نیز با نگرانی از غمِ تهیهٔ نان و کوشش سخت وی برای گذران زندگی همراه بود.

بتهوون در سال ۱۷۸۰ با فردی به نام کریستیان نیفه که آهنگ سازی بسیار مشهور بود، آشنا شد و زیر دست او به صورت حرفه ای آهنگسازی را یاد گرفت.

با کمک نیفه، اولین اثر خود را به عنوان “woO ۶۳” در سن ۱۳ سالگی تولید کرد.

او به عنوان دستیار نیفه در ارکسر وی مشغول به کار شد و بعد از چند سال به عنوان نوازنده رسمی ارگ در کلیسا ها مشغول به کار شد.

لودویگ از همان اول شروع کار خود، مهم ترین و زیبا ترین قطعات را مینواخت. از جمله میتوان به سه سونات پیانوی وی اشاره کرد که در سال ۱۷۸۳ پخش شد و مجموعی از چندین موسیقی کلاسیک پیانو بود.

وی قصد داشت تا به شهر “وین” المان سفر کند. تا با نوازنده بزرگ “موتسارت” ملاقات داشته باشد. و از تجربیات موتسارت در زمینه نوازندگی استفاده کند.

بعد از رسیدن بتهوون به وین، وی مطلع شد که مادرش شدیدا بیمار شده است. در نتیجه مجبور شد تا به زادگاهش شهر بُن بازگردد.

مدتی زیادی نگذشت که مادرش درگذشت، در پی مرگ مادر ، اعتیاد پدرش به الکل بیشتر شد. و او مجبور شد تا برای تا از دو برادر کوچک خود نگه داری و مراقبت کند.

در طی سال هایی که بتهوون در شهر بُن مشغول مراقبت از برادرانش بود با خانواده ای مرفه آشنا شد و به فرزندان آنان نوازندگی را می آموخت.

او از بیست سالگی با شنوایی و درد مزمنِ معده درگیر بود. وی همان‌طور که در وصیت‌نامه هایلیگنشتات نوشته‌است، در این دوران قصد خودکشی داشت.

آموزش ویولن در آموزشگاه موسیقی خورشید کرج گوهردشت

بتهوون در شهر وین

بتهوون که از دوستانش شنیده بود قرار است جنگی در بُن رخ دهد. سریعا این شهر را ترک کرد. و برای بار دوم به وین آلمان مهاجرت کرد.

بعد گذشت مدت کوتاهی، وی با خبر شد که پدرش و موتسارت هر دو از دنیا رفتند. چند روز بعد از این خبر، او نامه ای از طرف یکی از طرفدارانش دریافت کرد. نویسنده، بتهوون را جانشین موتسارت نامیده بود.

وی بعد از دریافت این نامه با تحقیقات و کوشش های متعدد سعی کرد تا سبک نوازندگی موتسارت را فرا بگیرد و تبدیل به جانشینی شایسته برای موتسارت شود. در پی این تلاش ها بتهوون در شهر وین هم به نوازنده ای سرشناس بدل شد.

به علت مشکلات عاطفی حاصل از مرگ پدر و معلمش یعنی موتسارت، بتهوون دوست نداشت که بلافاصله دوباره شروع به نواختنن و آهنگسازی کند.

در پی این تصمیم، بتهوون زیر نظر آهنگ ساز های حرفه ای هنر “کنترپوان را آموخت.

جدا از تقویت بنیه آهنگسازی، بتهوون قصد داشت تا نواختن ویولن را نیز فرا بگیرد. پس به شاگردی ویولونیست بزرگ، “ایگناتس شوپانتسیگ” در آمد.

همچنین برای توانا شدن در آهنگ سازی در تلاش بود تا فرهنگ موسیقایی ایتالیا را هم بیاموزد و با سبک خود ترکیب کند.

او معمولا در تالار های اشرافی به بداهه نوازی میپرداخت و از این راه روزی خود را در می آورد.

اوج شهرت بتهوون

دوستان او که از محبوبیت آثار وی نزد مردم خبر داشتند، تصمیم گرفتند تا بعضی از آثار او را منتشر کنند.

در نتیجه این اقدام، اولین اثر منتشر شده بتهوون “woO۶۶” بود.

بعد از گذشت چندین سال درخشش در تالارها و دربارها، بتهوون بالاخره اولین کنسرت رسمی خود را در سال ۱۷۹۵ میلادی برای مردم شهر وین اجرا کرد. همانطور که انتظار میرفت این کنسرت با بازخورد های بسیار مثبت رو به رو شد و شهرت وی به گوش تمام مردم آلمان رسید.

سرانجام برگزاری این کنسرت بزرگ، بتهوون تصمیم گرفت آثار خود را به طور رسمی منتشر کند و به فروش برساند.

اولین اثر رسمی خود که انتشار یافت “اپوس ۱” بود. وی این اثر را تقدیم به یکی از شاهزادگان کرد. در نتیجه انتشار این اثر، وی به مقدار درآمدی باور نکردنی رسید و هزینه چندین سال زندگی خود را با انتشار یک قطعه در آورد.

وی در سال های ۱۸۰۰ تا ۱۸۰۳ میلادی، با تولید و انتشار قطعات مختلف و برگذاری کنسرت های متعدد در وین تبدیل به بهترین و مهم ترین آهنگساز و نوازنده ها شد و جامعه هنری بتهوون را در سطح نوازنده های بزرگی مانند موتسارت قرار میدادند.

تقسیم بندی زندگی هنری بتهوون

یکی از مهم ترین فعالیت های بتهوون ایجاد زمینه برای تغییر سبک موسیقی اروپا یا اصطلاحا موسیقی غرب، از سبک کلاسیک به رمانتیک و عاشقانه بود. به عبارتی بتهوون در سبک موسیقی غرب انقلاب بسیار بزرگی به پا کرد.

بخش کاری و نوازندگی او به ۳ دوره “اولیه”، “میانی” و “پایانی” تقسیم بندی میشود که در هر بخش سبک ها و تکنیک های متفاوتی را به کار می گرفت.

او اولین اثر خود را در سیزده سالگی یعنی در سال ۱۷۸۲ تولید کرد. از این تاریخ تا سال ۱۸۰۲ را دوره میانی می نامند. بعد از گذشت سال ۱۸۰۲، بتهوون پیشرفت بسیار زیادی داشت و با قرار گیری در تیتر روزنامه ها شهرت چشم گیری را برای خود کسب کرد.

جدا از مشهور شدن وی، بتهوون با گذشت زمان کسب تجربه میکرد و روز به روز اثر های زیبا تری را مینواخت.

سال های بین ۱۸۰۲ تا ۱۸۱۲ میلادی از نظر برخی متخصصان، سال های بسیار مهم بتهوون است، چرا که بهترین اثار خود را در این سال ها تولید کرد. از سال ۱۸۱۲ تا پایان زندگیش (۱۸۲۷) دوره پایانی نام دارد. زیباترین و تاثیرگذار ترین قطعات را در این دوره ساخته است.

افسردگی و ناشنوایی بتهوون

ناشنوایی تدریجیِ بتهوون از سال ۱۷۹۶ تا ۱۸۰۰ شروع شد. گوشهایش مدام صدا می‌کرد. تا چندین سال درد خود را از دوستانش پنهان می‌کرد و از اجتماع گریزان بود، اما در سال ۱۸۰۱ دیگر نتوانست این راز را مخفی نگه دارد. و طی نامه‌هایی به دوستانش آن را بر ملا کرد. وی در این نامه‌ها درد و رنج خود را چنین بیان می‌کند:

«… بتهوونِ تو فوق‌العاده بدبخت است، بدان که گرامی‌ترین قسمتِ وجودم، سامعه‌ام، بسیار آسیب دیده‌است … آثار این بیماری را می‌دیدم و آن را پنهان می‌کردم، اما وضع از همیشه بدتر شده‌است … آیا شفا خواهم یافت؟ طبعاً امیدوارم، اما خیلی کم، چنین بیماری‌هایی درمان ناپذیرند، چقدر زندگی من تلخ خواهد بود، زیرا مجبورم از تمام کسانی که دوستشان دارم و برایم عزیز هستند، دوری کنم …»

در پی تشدید بیماری ناشنوایی بتهوون، وی تبدیل به فردی افسرده و معتاد به الکل شد.

غم و اندوه او از بیماری، در چند قطعه از آثارش مانند «سونات پیانو، اپوس ۱۳» به خوبی آشکار است.

گمانه زنی های بسیاری برای علت ناشنوایی بتهوون مطرح است. بیماری‌هایی مانند تیفوس، خود ایمنی، لوپوس، بیماری پاژه و حتی عادت وی در غوطه‌ور کردنِ سرش در آبِ سرد برای بیدار ماندن، همگی از احتمالات ناشنوایی وی است. 

وی به تنهایی به روستایی کوچک در اتریش، مهاجرت کرد و مدتی را در آن روستا سپری کرد.

او بزرگترین اثرات خود، مانند “سمفونی نهم” را بدون اینکه توانایی شنیدن داشته باشد، به اتمام رساند.

تقریباً می‌توان حدس زد که بیشترین آثاری که وی خلق کرده‌است، در دورانِ کم‌شنوایی یا ناشنواییش بوده‌است.

نقل شده‌است، که او برای نواختن پیانو از چوب نازک و درازی استفاده می‌کرد. یک سَرِ آن را روی جعبهٔ پیانو و سَرِ دیگر چوب را میان دندانهایش قرار می‌داد تا بهتر بشنود.

از سال ۱۸۱۵، بتهوون به ناشنوایی کامل رسید و هیچگونه ارتباطی جز با نوشتن در دفتر یادداشت برایش امکان‌پذیر نبود. شرح زندگی بتهوون پس از ناشنوایی کامل، غم‌انگیز است. و تا لحظهٔ مرگ، تأثیر ناگوار آن در وی وجود داشت.

تجربیات تلخ

در نوامبر سال ۱۸۲۲، بتهوون به هنگام رهبری پردهٔ اول از اپرای فیدلیو، حرکات دست او به خاطر عدم رعایت ریتم و ضرب، باعث ناهماهنگی در ارکستر شد، به ناچار ارکستر توسط رهبر دوم متوقف شد. بدون اینکه بتهوون متوجه شود، با خوانندگان صحبت کرد که بتهوون کاملاً ناشنواست و باید دقت بیشتری داشته باشند. اما با شروع مجدد، ارکستر دوباره دچار بی‌نظمی و آشفتگی شد. بتهوون نیز با نگرانی و اضطراب به اطراف صحنه می‌نگریست که بداند مشکل از کجاست. کسی جرات نداشت که به وی بگوید مشکل از رهبری خودش است! سرانجام دوستش شیندلر طی یادداشتی به وی می‌نویسد: «تمنا دارم ادامه ندهید، دلیلش را در منزل خواهم گفت». بتهوون نیز بلافاصله صحنه را ترک کرده و با عجله تا منزلش می‌دویده‌است. شیندلر بعدها گفت: «در تمام دورهٔ آشنایی با بتهوون روزی را سراغ ندارم که بتوان با آن نوامبرِ شوم مقایسه کنم».

در سال ۱۸۲۴ نیز، بتهوون هنگام رهبری سمفونی نهم، شور و هیجان شنوندگان هنگام اجرا به حدی بود که ارکستر به ناچار متوقف شد، وی صدای تشویق تماشاگران را نمی‌شنید و نمی‌دانست چرا نوازندگان و خوانندگان اجرا را متوقف کرده‌اند. در نهایت یکی از خوانندگان زنِ سولیست که به او نزدیک بود، دست وی را می‌گیرد و روی او را به سوی تماشاگران برمی‌گرداند که ایستاده‌اند، کلاه از سر برداشته، تکان می‌دهند و با کف‌زدن‌های ممتد، او را تشویق می‌کنند.

مرگ بتهوون

در اواخرِ پاییز ۱۸۲۶، بتهوون در راه بازگشت از سفری به ییلاق‌های اطرافِ وین، به‌شدت دچار سرماخوردگی و سینه‌پهلو شد و در منزلش بستری گردید.

برادرزاده‌اش را در پیِ طبیب فرستادند اما نقل می‌شود که وی این مأموریت را فراموش کرده و پس از دو روز به یاد می‌آورد که چه کاری داشته‌است.

بتهوون در هنگام بستری بدون پرستار بود و برادرزاده‌اش نیز مشغول بازی بیلیارد بود و پول‌هایی هم که از بتهوون می‌گرفت، خرج قمار می‌کرد.

سرانجام مستخدم میخانه‌ای که کارل در آنجا قماربازی می‌کرد، طبیبی را به بالین بتهوون فرستاد. پزشک که او را با صورت برافروخته و تنگیِ نفسِ شدید مشاهده کرد، برای مشورت از جراح معروف شهر کمک خواست و بتهوون تحت عمل چهار جراحی قرار گرفت. جسم نیرومند وی به‌مدت سه ماه با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد.

او بیشتر ماه‌های باقی‌مانده از عمرش در بستر بود و بسیاری از دوستانش برای ملاقات به آنجا می‌آمدند. وی در ۲۶ مارس ۱۸۲۷ در سن ۵۶ سالگی درگذشت.

دوست وی آنسلم هوتنبرنر، که در لحظهٔ مرگ حضور داشت، گفت که: «حدود ساعت پنج بعدازظهر در لحظهٔ مرگ، طوفان و رعدوبرق وجود داشت، بتهوون چشمان خود را باز کرد و چند لحظه با دست راست مشت گره‌کرده‌اش را بالا برد و پس از آن نه نفسی وجود داشت و نه ضربان قلبی».

 کالبدشکافی آسیب قابل توجهی در کبد را نشان می‌داد که ممکن است به دلیلِ مصرف سنگینِ الکل باشد. همچنین آسیب‌دیدگی در اعصاب شنوایی و سایر اعضای بدن نیز مشاهده شد.

در مراسم تشییعِ جنازهٔ بتهوون در ۲۹ مارس ۱۸۲۷، طبق تخمین‌های متفاوتی که از شاهدان عینی نقل می‌شود، حدود ده تا سی هزار نفر حضور داشته‌اند که تا آن زمان بی‌سابقه بود. 

برترین قطعات بتهوون

برای شنیدن مجموعه ای از برترین ساخته های بتهوون به این آدرس مراجعه نمایید.